بسم رب الشهداء و الصدیقین
نمی دانم چه شد و چگونه با شما آشنا شدم
ولی این را یادم هست که آن روز در یکی از میدان های ساری ....
عکس چهره ی ملکوتیتان چنان مرا مبهوت خود کرد تا لحظه ای که اتومیل ما از آن میدان کاملا عبور کند همچنان نگاهم به شما بود
و این را یادم هست در میان دوکلام حرفی که با شما زدم این این کلام بود، (ای کاش مزارت را نشانم دهی .)
آن روز گذشت ، دو سه روز بعد در گلزار شهدای ساری،مزار های سمت راست از دیوار ردیف سوم
همان چهره ی ملکوتی شما روی یکی از سنگ قبر ها چنان مرا به وجد آورد که اشک از چشمانم جاری شد.
شهید حجت الله عبوری
دنیا چه دنیای جالبی است عمو شهید،پدرم با شما آشناست.
درباره ی مبارزات شما با منافقین خاطراتی گفتند که مرا بیشتر به وجد آورد.دوستتان دارم که انقدر پاک و شجاع هستید.
عمو ی خواهش(دست مرا هم بگیر. )
دوستدارتان فاطمه سادات یوسفی